Montag, 30. Juli 2007
Les angles de vue زوایای دید
تصاویر نقاشی شده بر حسب زوایای مختلف دید می توانند احساس خاصی را به خواننده یا بیننده القا کنند.
دید مستقیم l’angle de vue normal: در این تصویر بیننده با سوژۀ طراحی شده در یک سطح قرار دارند. این زاویه به طبیعی تر و عینی تر شدن تصویر کمک می کند.

اسپیرو


دید از بالا یا دید خلبانی la plongée: در این زاویه، بیننده سوژه را از بالا می نگرد و در نتیجه فضای بیشتری را زیر نظر دارد. از لحاظ روانشناسی چنین زاویه ای القا کنندۀ حس تسلط و قدرت بیننده بر سوژۀ و نشان دهندۀ تنهایی، ضعف و ناتوانی سوژه می باشد.


صحنۀ دیگری از ماجراهای اسپیرو


دید از پایین la contre-plongée: سوژۀ مورد نظر بالاتر از بیننده قرار دارد به طوری که چنین تصویری از لحاظ روانشناسی القا کنندۀ توانایی، اهمیت و قدرت سوژه به نسبت بیننده می باشد.

تورگال


میدان دید Le champ: زاویه ای که در آن بیننده فضای مورد نظر و همۀ حرکات واقع در یک کادر را از نگاه تصویرگر به طور کامل می بیند.

توتوش

شات معکوسcontre-champ: این زاویه بیشتر زمانی به کار می رود که در یک صحنه دو یا چند نفر روبروی یکدیگر قرار دارند. بدین معنا که بیننده قادر است تا در هر پلان تنها یکی از دو سوژه را ببیند و سوژۀ دیگر برای او در محدودۀ شات معکوس قرار دارد. در کمیک استریپ دو تصویری که در شات معکوس قرار دارند باید یکی پس از دیگری قرار گیرند



تن تن در تبت


هنگامی که در یک تصویر سوژه ای با تعجب به مسیری خیره می شود این پرسش در ذهن ایجاد می گردد که علت ایجاد حس مذکور چه بوده. آنچه از دید ما پنهان مانده و باعث تخیل و پرسش در ذهن بیننده می شود، همان خارج از شات یا le hors champ است که در کمیک استریپ زاویۀ غیر عینی La visée subjective نام دارد. از لحاظ روانشناسی این زاویه باعث برانگیختن حس ترس، احساس خطر و یا پیش آمدن قریب الوقوع حادثه ای می باشد.


اسپیرو

کاستور


زاویۀ مورب La visée oblique: در این زاویه سوژه اغلب١٨٠ تا۳۶۰ درجه می گردد. این تصویر معمولاً القا کنندۀ حس فرار و گریز است.
زاویۀ بسته شده En rétrécissement: موضوع قابل اهمیت در این زاویه جستجوی سوژۀ واقعی از خلال مانعیست که زاویۀ دید را محدود می سازد. این زاویه به ندرت قادر به بیان همۀ موضوع داستان است اما بیننده را برای پیگیری داستان وسوسه می کند. هرژه برای تحریک خوانندگان در اکثر کتابهای تن تن از این زاویه استفاده می کرده.

به ترتیب از چپ به راست: ماجراهای تورنسل، انبار زغال سنگ، طلای سیاه

Sonntag, 29. Juli 2007
Le cadre کادر
در عرصۀ هنرهای تصویری کادر چارچوبیست که عکس را محدود کرده و آنرا از فضای اطراف جدا می سازد. به گفتۀ دیگر کادر مشخص کنندۀ فضای محدود شدۀ داخلیست. در عکاسی این واژه بیانگر آن چیزیست که عکاس در برداشت خویش قصد ثبت آنرا دارد. در این برداشت به عناصری که در فضای محدود شدۀ تصویر قرار ندارند و البته انتخاب آن به دست خود عکاس می باشد، خارج از کادر (hors-cadre) می گویند و این انتخاب را کادراژ می نامند. در واقع کادراژ انتخابی هنرمندانه است که جزیی از صحنه را پنهان و اجزای دیگر آنرا می نمایاند. کادراژ، ترکیب بندی و کمپوزیسیون صحیح یک عکس قابلیتهایی هستند که باعث جلب توجه بیننده می شوند.در عرصۀ نقاشی، عکاسی و فیلمبرداری کادرها به دو صورت افقی و عمودی می باشند. کادرهای افقی که آنها را قالب منظره می نامند، رایج ترین قالبی هستند که در عکس و نقاشی با چشم بیننده هماهنگی داشته و همۀ حرکتها را در عرض تصویر نمایش می دهند. این کادرها برای نشان دادن جمعیت مردم و اشیاء مختلف و نیز معرفی قهرمان و حضور او در ارتباط با دکور و فضای نمایش مناسب است.

در جستجوی گنجهای مروانژییَن

شکار اسکورپیون


معبد آفتاب

چشم ما به کادرهای عمودی عادت کمتری دارد زیرا باید تصویر را از بالا به پایین بررسی کند. به علاوه خطای بینایی گاه اینگونه القا می کند که تصاویری با کادر عمودی بزرگتر از تصاویر ثبت شده با کادر افقی هستند. از سوی دیگر چشم ما به عناصر موجود در قسمت بالایی و پایینی تصاویر توجه چندانی ندارد. این کادراژ عمودی را معمولاً، قالب پرتره می خوانند و برای بیان تصاویری که خطوط اصلی آنان عمودی می باشد یا حرکت عمودی را مانند آسانسور یا ریزش آبشار نشان می دهند، به کار می رود.

تورگال

بلوبری

بلوبری

به طور خلاصه می توان گفت که کادرهای افقی ایجاد کنندۀ حس آرامش و ژرفانمایی در انسان هستند حال آنکه کادرهای عمودی بیانگر جنب و جوش بیشتری می باشند.

Freitag, 27. Juli 2007
Album آلبوم
در آغاز سال ١٩۶٠ آلبومهای کمیک استریپ به تدریج جایگاه خویش را در میان مردم یافتند. تا پیش از آن آلبوم واژه ای مورد استعمال در شاخۀ عکاسی بود و برای بیان هر آنچه حاوی تصاویر متعددی بود، به کار می رفت. واژه "آلبوم" در قرن نوزدهم وارد لغتنامۀ کمیک استریپ شد. این نقاشی ها در ابتدا اسکیس های سریعی بودند که گاهاً قواعد خاص کمیک استریپ را از لحاظ کادربندی رعایت نمی کردند و درآن زمان بهترین و جذابترین هدیۀ سال نو برای بچه ها بودند. بدین ترتیب این مجموعه های اغلب دنباله دار آرام آرام از کتاب فروشی ها به قفسه های مخصوصی در سوپرمارکتهای بزرگ راه یافتند. اکثر این آلبومها در ابتدا تنها به صورت افقی (à l’italienne) به چاپ می رسیدند که به تدریج جای خود را به قطع فرانسوی (à la française) قطع امروزی که در آن طول کتاب بیشتر از عرض آن می باشد، با تصاویر متقابل در سمت چپ و راست کتاب دادند.
در مجموع آلبومهای استاندارد می بایستی از لحاظ قطع و تعداد صفحه استاندارد باشند (معمولاً ٤۸ صفحه). با این حال امروزه با تغییر جایگاه کمیک استریپ به ارزشی هنری بسیاری از ناشران از محدوده های استاندارد فراتر رفته و برای بالا بردن سطح فروش و درآمد بیشتر، آنها را در فرمها و اندازه های مختلف و حتی بصورت جیبی منتشر می کنند.


در جستجوی گنجهای راکام قرمز، در قطع ایتالیایی

Donnerstag, 26. Juli 2007
La définition مفهوم کمیک استریپ
یافتن تعریف دقیق و جامعی برای کمیک استریپ دشوار است چراکه این هنر در چهارراه دیگر انواع هنری مانند گرافیک، سینما، فیلمبرداری و ادبیات قرار دارد. گویا نوشتار، سینما و نقاشی دست به دست هم داده اند تا هنر جدیدی را خلق کنند.
پیش از ورود به بررسی جزئیات کمیک استریپ لازم است تا ساختار ظاهری و عمومی هر صفحه را که شامل تناسبات، اندازه های مناسب هر خانه و فرم ظاهری آن (مربع، مستطیل، عمودی و افقی)، تعداد سکانسهای موجود در هر صفحه، روشهای مختلف فیلمبرداری (پلانی از جلو یا از پشت سوژه و در جهت حرکت آن)، بزرگنمایی، فلاش بک...) و ارتباط میان روشهای مختلف قرارگیری خانه های موجود در صفحات مقابل را مطالعه نمود.
از آنجا که اغلب نقاشان حرفه ای کمیک استریپ فرانسوی و بلژیکی بوده و اکثر آنها نیز طراحان بنام والت دیسنی می باشند، بد نیست تا در هر مجموعه با تعدادی از واژگان مرتبط به زبان کمیک استریپ که اکثراً فرانسوی می باشند، آشنا شویم.
Bédéphile: دوستداران کمیک استریپ که احتمالاً کلکسیونر یا خوانندۀ پر و پا قرص آنها هستند را بدفیل می نامند. کلکسیونرها اغلب در جستجوی چاپهای نخست هر مجموعه می باشند که در صفحۀ نخست آن معمولاً واژۀ édition originale؛ EO به نشانۀ چاپ نخست دیده می شود. فستیوالهای کارتونهای نواری مهمترین پاتق کلکسیونرهاست تا از نویسندگان و نقاشان، کتابهایی با امضا و اسکیس هایی از قهرمانان مورد علاقۀ خویش هدیه گیرند.
کتابخانۀ کمیک استریپ ها را Bédéthèque یاBDthèque می نامند.
کتابهای کمیک استریپ معمولاً به دو صورت broché album، softcover، paperback یاalbum cartonné ، hardcover عرضه می شوند. نوع نخست کتابهایی با جلد کاغذی و نوع دوم کتابهایی با جلد ضخیم را شامل می شوند. تا سال ١٩٨٠ هر کتاب کمیک استریپ با هر دو جلد برای علاقمندانی با طبع های مختلف و البته با قیمتهای متفاوت چاپ می شد.
Mittwoch, 25. Juli 2007
Le neuvième art هنر نهم
گِئورگ ویلهلم فریدریش هِگِل، فیلسوف آلمانی قرون هجدهم و نوزدهم میلادی در کتاب زیباشناختی خود هنر را به شش شاخه تقسیم نمود؛ معماری، مجسمه سازی، نقاشی، رقص، موسیقی و شعر. از آن زمان به بعد کارتون های نواری نقاشی شده، هنر نهم لقب گرفت. در واقع این لقب مدیون موریس دو بور با نام مستعار Morris خالق لوک خوش شانس و هنرمند دیگری به نام پییر وانکر بود که به مدت سه سال در مجلۀ سپیرو طراحی های مقاله ای به نام «هنر نهم» را به عهده داشتند. در ١٧ دسامبر ١٩۶٤ موریس و وانکر به این فکر افتادند تا کمیک استریپ را هنر هشتم نامند که البته پس از چندی مطلع شدند که تلویزیون پیش از آن، این جایگاه را به خود اختصاص داده. هنر هفتم سینما، هنر هشتم تلویزیون، هنرهای نمایشی و عکاسی و هنر دهم مربوط به بازیهای کامپیوتری و کارتونهای تهیه شده از طریق برنامه های کامپیوتری است.
کارتون های نواری یا comic strip در زبان ایتالیایی و با توجه به شکل ظاهری هر یک از گفتارنماها Fumetti (دود) نامیده می شوند. در کشورهای فرانسه زبان، کتابهای کارتونی به نام la bande dessinée (یا بصورت مخفف کلمه BD و یا bédé) شناخته شده اند. در ژاپن آنها را مانگا manga می نامند که از دو بخش «مان» به معنای «بی هدف» و «گا» به معنی «نقاشی» تشکیل شده ودر مجموع توصیف طراحیهای آزاد و اسکیس های سریع مانگاکاهاییست که نقاشان مانگا می باشند.
اگرچه عمده ترین هدف کمیک استریپ بیان صحیح و شیوای داستان از طریق تصاویر می باشد اما این مفهوم برای گروههای مختلف مردم جایگاه متفاوتی دارد. ویل آیزنر Will Eisner یکی از نویسندگان آمریکایی کمیک استریپ معتقد بود که این قبیل کارتون ها، هنری سکانسی هستند که نویسنده از طریق آنها ایده های خود را جداگانه و البته به صورت ترتیبی بیان می کند. با اینحال نمی توان تمام تصاویر نقاشی شدۀ سکانسی (پشت سر هم) را کمیک استریپ نامید.
برای اسکات مک کلود Scott MacCloud عمده ترین بخش این نقاشی ها، فضاهای موجود میان هر یک از خانه هاست (case) که به خواننده فرصتی برای بازسازی و جمع بندی ایده هایش را می دهد. او در رساله ای فلسفی تحت عنوان «هنر درک L’art invisible» در ٢٠٠ صفحه، مفهوم کمیک استریپ را از طریق تصاویر نقاشی شده نشان داد و این تنها کتاب مصور در این زمینه است.
کمیک استریپ برای برخی دیگر از نویسندگان، زبان تصویر بود. به نظر آنان تصویر با متن در هم آمیخته می شد به طوری که حضور متن گاهاً تصنعی بنظر می رسید.
برای علاقمندان کمیک استریپ ها، این کتابها نوع ادبی خاصی می باشند. عده ای دیگر آنها را سبک گرافیکی می دانند که ماورای ایدۀ تصاویر سکانسی، قدرت بیان جزئیات را به مانند سینمایی مکتوب دارند. در نهایت با ساخت دستگاههای لیتوگرافی در قرن هجدهم و پیشرفت افست در سال ١٩٨٠ که امکان کار سریعتر را به نقاشان این عرصه می داد کمیک استریپ به تدریج به وسیلۀ ارتباط جمعی جدید و جذابی تغییر یافت.