قطرات آب نیز که اغلب برای نشان دادن تعجب، ترس و غافلگیری به کار می رود نشاندهندۀ عرق ناشی از روبروی انسان با این حالات ناگهانی است. به خصوص اگر صورت آدمی در مرکز آنها قرار گیرد. این قطرات می توانند از سوی دیگر معرف ضعف، تشنگی و از پا درآمدن باشند. با این تفاوت که این قطرات سنگین تر و رو به پایین تصویر می شوند و صورت انسان در مرکز آن واقع نشده.
رایج ترین ایدئوگرام برای بیان خشم و معمولاً کلمات اهانت آمیز است. برای این نوع ایدئوگرامها قانون خاصی وجود ندارد و هر تصویرگر به سلیقه و خلاقیت خویش عمل می کند.
در تصویر زیر که نمونۀ کوچکی از کتاب استریکس و اوبلیکس می باشد، ایدئوگرامهای متعددی به صورت خلاقیتهای تازه تصویر شده اند. برای نمونه در تصویر زیر اوبلیکس می پرسد حرف زدن به زبان شما چه می شود و از طریق تصویر صحیح و هماهنگی اینگونه تصور می شود که سرباز معنی حرف زدن را تلفظ کرده. در کادر مقابل با تصویر نامنظم از قول اوبلیکس این طور فرض می شود که او این واژه را با تلفظ و لهجۀ نادرستی تکرار کرده.
تصویر سمت راست: ماجراهای فرانسیس بلک و تصویر سمت چپ: تبلیغ سیتروئن
عنوان مذکور بدون شک از نام یکی از سری کتابهای بلک و مورتیمر به نام «ماجرای فرانسیس بلک» گرفته شده بود. حال و هوای تصویر نیز یادآور صحنه های اعجاب انگیزی بود که خاص قهرمانان ژاکوب بودند و به احتمال بسیار از لابراتوار دکتر جاناتان سپتیموس در کتاب «علامت زرد» استفاده شده بود.
تصویر بلک در بالا سمت راست مربوط به کتاب «علامت زرد» (صفحۀ ۶٠) بود که البته در نسخۀ اصلی، کتاب تحت عنوان The Mega Wave تصویر شده بود. تصویر مورتیمر در حال تلفن زدن و پیپ کشیدن نیز از صفحۀ ٣١ همان کتاب «علامت زرد» گرفته شده بود و تنها دیالوگها تغییر یافته بودند.
و بالاخره صفحۀ آخر این دفترچۀ تبلیغاتی با طرح معمایی به پایان می رسید. خوانندگان پس از حدس معما می توانستند پاسخهای خود را به آدرس نوشته شده ارسال و در قرعه کشی خودروی Xsara شرکت کنند.
پس از مرگ هرژه بارها از شهرت تن تن و میلو برای تبلیغ خودروی سیتروئن استفاده شد زیرا تا زمانی که هرژه زنده بود حاضر نشد که به صاحبان شرکتهای تبلیغاتی اجازه دهد تا از شخصیتهای داستانهایش برای بازی در تبلیغات خویش استفاده کنند.تصاویر زیر نمونه هایی از تبلیغ سیتروئن است که سالها پس از مرگ هرژه تصویر شدند.
تراولینگ نوع دیگر حرکت دوربین در کمیک استریپ است که در آن دوربین فرضی در دکور جابجا می شود. این حرکت می تواند افقی یا عمودی باشد.
شات و شات معکوس: این حرکت تصویری را نشان می دهد که در آن دوربین در نوعی تراولینگ ۱۸٠ درجه می چرخد. در کادر نخست سوژۀ a سوژۀ b را می نگرد و بلافاصله پس از آن در کادر بعدی b، سوژۀ a را می بیند یا با او صحبت می کند.
زوم: در این حرکت دوربین فرضی کاملاً ثابت است اما اینگونه بنظر می رسد که عدسی دوربین حرکت سوژه را به جلو یا به عقب (به طرف دوربین) نشان می دهد. این جابجایی را به ترتیب زوم جلو و زوم عقب می نامند.
نوع دیگر حرکت که استرومبوسکوبیک نام دارد مشخصۀ کادریست که در آن معمولاً چندین حرکت مختلف و متوالی سوژه که می توانست در چندین کادر نشان داده شود در یک کادر قرار می گیرد.
ماجراهای اسب شاخدار
حرکت متوالی یا پریودیک: در این حرکت دوربین فرضی در چند کادر پی در پی حرکت شیء و جابجایی آنرا نشان می دهد.
بنابراین می توان در تصویرگری اشکال هندسی را به صورت زیر و به طور خلاصه چنین تعبیر نمود:
مربع ← ثبات و آرامش
مستطیل افقی ← سردی، سکون و سنگینی
مستطیل عمودی ← توانایی، قدرت و خشونت
دایره ← هماهنگی، آرامش و تعادل
مثلث افزاینده (رو به بالا) ← روحانیت
مثلث کاهنده (رو به پایین) ← عدم امنیت، شکست و نابودی
برای حفظ تعادل در یک تصویر باید اندازۀ عناصر تشکیل دهندۀ آن در ارتباط با یکدیگر با دقت انتخاب، طراحی و رنگ آمیزی شوند تا در ذهن بیننده ایجاد عمق گردد. برای مثال هر چه اشیا در تصویر دورتر می شوند، کوچکتر و روشنتر می شوند و عناصر موجود در پیش زمینه یا نمای نخست معمولاً تیره تر، واضح تر و بزرگترند.
در واقع سوژۀ مورد نظر می بایستی یا برروی این نقاط یا در فضایی نزدیک به این خطوط (در چپ یا راست) قرار گیرد چراکه اگر در وسط کادر واقع شود نسبت به سایر عناصر موجود در صفحه بی اهمیت تر خواهد گردید و این اشتباهیست که بسیاری از عکاسان و تصویرگران مبتدی بارها دچار آن می شوند.
اصل یک سوم چپ
تصویر بالا: کاری از ژیل فورموزا، تصویر پایین: تن تن در تبت
بسیاری از تصویرگران پلان کلی و عمومی را در یک طبقه بندی قرار می دهند تا بدین ترتیب هفت نما یا پلان به دست آورند. با اینحال بسیاری دیگر، برای درک بهتر حرکات سوژه و کادربندی صحیح بهتر می دانند تا این دو پلان را در دو دستۀ متفاوت قرار دهند. فراموش نشود که پلان آمریکایی و ایتالیایی به علت شباهت بسیار جایگاه سوژه در کادر در یک دسته بندی قرار دارند.
به طور خلاصه می توان گفت:
پلان بزرگ le gros plan: این پلان تا بالای شانۀ قهرمان محدود می شود و در آن معمولاً صورت وی تمام کادر را به طور کامل می گیرد. پلان بزرگ امکان بررسی کامل حرکات چهره، خشم، شادی و در مجموع احساسات و عکس العملهای قهرمان کمیک استریپ را به وضوح می دهد. پلان مذکور اغلب در زاویۀ عادی و گاهاً در زاویۀ دید از بالا و دید از پایین ترسیم می شود تا بدین طریق به حالات روحی سوژه تأکید گردد. . این پلان در زبان انگلیسی close-up خوانده می شود.
پلان آمریکایی (پلان ران) le plan americain و پلان ایتالیایی (پلان زانو) le plan italien: علت شهرت این پلان به پلان آمریکایی، استفادۀ بسیار از آن در فیلمهای وسترن بوده است که در آن کادر تا وسط ران و گاهاً تا بالای زانو و تا محل قرار گرفتن اسلحۀ کمری نقش آفرین محدود می شده. در کمیک استریپ پلان آمریکایی به عنوان گذارنمایی میان پلان عمومی و پلان بزرگ به کار می رود.
تن تن در تبت